دوستی داشتم هم نام خودم . در عصر طالبان - گرچه خارج کشور هم بودم - وقتی عرصه بر من تنگ می شد و می نالیدم، می گفت : حسن هنوز یک بهانه برای شکرگزاردن باقیست و آن اینکه خدا ما ره در افغانستان زن نیافریده هست .
وقتی این ره می گفت بسیاری از آزادی های فردی و اجتماعی ام ره بیشتر از قبل حس می کردم و داشته هایم برایم ملموس تر می شد . تنفس اکسیژن برایم لذت بخش تر ، و احساس می کردم که می توانم دوش کنم و فریاد بزنم ، حتی می توانستم شبها تا دیر وقت ترموز چای ره گرفته با بچه ها برویم پارک و آن قدر بلند بلند بخندیم که احساس کنیم دیگه هیچ غمی در ما نمانده است ، اما ...... .
۶ نظر:
سلام
مختصر و مفید و واقعبینانه.
جهان به کام تان باد.
سلام
مختصر و مفید و واقعبینانه.
جهان به کام تان باد.
bale boland khandidan dar park nemat bzorgist ke maa hich waqt nmitawanim dashta bashim,sabz bmanid
سلام خوب مي نويسي. اميدوارم كه بتانم سر فرصت تمام نوشته هايت را بخوانم
شاد باشي
سلام حسن عزيز،
مطلب را خوب و زيبا نوشتيد٠ منتظر مطالب بعدى شما ميباشم٠ كامگار باشيد
عباس بخشنده
سلام حسن عزيز،
مطلب را خوب و زيبا نوشتيد٠ منتظر مطالب بعدى شما ميباشم٠ كامگار باشيد
عباس بخشنده
ارسال یک نظر