جمعه، خرداد ۸

چند قول اساسی


این روزها با او قهرم ، خیلی که برش احترام بگذارم این هست که وقتی از آن سوی جاده تیر می شود من یک بار به اکراه برایش دست تکان بدهم . فکر می کنم حق با او باشد . من در این مدت هیچ چیزی برایش نداشته ام و هیچ به او گوش نکرده ام . تمام داشته هایم برای او شاید یک مشت کتاب با موضوعات اقتصادی باشد که تکراری بر تکرار افزوده است . پس شاید حق با او باشد ، او بیشتر از اینها بر گردنم حق دارد . من در حقش کم لطف شده ام . او این قدر این روزها از من نفرت پیدا کرده است که حتی وقتی در آینه می بینمش ، به من پشت می کند.

این دوری گزیدن خوب نیست . امشب تصمیم گرفته ام با او حرف بزنم، حرفهایی فقط بین من و او ، تنها ما هر دو . امشب - هنوز شب نشده است - باید از این نداشته هایم نسبت به او عذر خواهی کنم . باید چند قول اساسی بدهم . از اتاق بیرون می شوم . دروازه همسایه ام ره تک تک می کنم . یک سیگرت ازش درخواست می کنم . بی آنکه چیزی بگوید - هم وطن من نیست - قوطی سیگرت ره برایم پیش می کنم . یک دانه از مابین اش بر می دارم . لبخند زده، تشکر می کنم . هوا کم کم تاریک می شود . من از آپارتمان برآمده ام . به سمت محیط سبزی که پشت آپارتمان هست حرکت می کنم . امشب باید با « خود» ام حرف بزنم . دلم برایش تنگ شده است . باید به او چند قول اساسی بدهم ، که نداشته هایم را برایش جبران کنم .



۵ نظر:

رضا فرزام گفت...

سلام عزیز

خوشم آمد . دراین خصوص برایت موفقیت آرزو دارم .
شاد باشی

حسین رضایی گفت...

نوشته ی فبل را کگه خواندم شجاعتت را تحسین کردم.الته امیدوارم ÷یش بینی هاست درست از اب در نیاید

کاکه تیغون گفت...

سلام
این خودما بزرگترین دوست و بزرگترین دشمن خود هستیم. حرف نزدن با خود دشمنی اش را با ما بیشتر می کند.
حرف گو و حرف شنو باشید!

jafar nasseri گفت...

خبار و رويدادهاي مربوط به پديده شوم كوچي گري را در اين وبلاگ دنبال كنيد با تماس هاي مستقيم با استاد ناصري1388

اسد گفت...

با عرض سلام
یک اقدام بسیار ارزشمند است.این اقدام سر اغاز موفقیت های بزرک می تواند باشد.
پایدار باشی!!!!!!!!!!!!