شنبه، خرداد ۹

از بـــودا

عکس از سایت بی بی سی


چند روز قبل ، اگر اشتباه نکنم بیست هفتم ماه می میلادی ، پیروان آیین بودایی در سراسر جهان چراغ برافروختند تا سالگشت تولد بودا را به جشن بنشینند.پیروان آیین بودایی بعد از مسیحت ، اسلام و هندو چهارمین از نظر تعداد در جهان می باشد. بودا از جمله مردانی هست که در تمدن گذشته ی جغرافیایی که امروزه افغانستان می نامیم، جایگاه ویژه ای دارد . سالهای سال چراغ معبد بودایی در بلخ روشن بوده و غارهای مخصوص برای مراقبه و مدیتیشن رهروان این آیین هنوز در اطراف تندیس فروریخته اش در بامیان هویداست .
ماهها در گرما و سرما از سرک خاکی که به موازات تندیس فروریخته بودا قرار دارد پیاده یا با موتر گذر کرده ام ، بی آنکه از خودم پرسیده باشم که او چه می گفته و چه چیزی باعت شد که او سالها تمام رنج ناشی از «قدرت» و «شوکتی»ی را که می توانست داشته باشد رها کند و به جستجوی راهی برای رهایی از رنج برخیزد.
گشتن چند دقیقه ای یا چند ساعته در فضای مجازی اینترنت و گاهی برخوردن با افکاری متضاد و مخصوصاً اینکه نمی توانی صحت و سقم تمام گفته ها را تایید یا رد کنی و سپس نتیجه گیری از این نوشته برای کسی - مثل من - که با تاریخ و فلسفه و عرفان آشنایی ندارد بسیار دشوار است .
اما هرآنچه که باشد برای دل خودم هم که شده ، باید چیزی بیشتر از این مرد می دانستم . چند خط زیر نقاط مشترکی هست که تقریبا تمام نوشته های پیرامون بودا به آن اشاره کرده اند.

« سیدارته گوتمه » مشهور به بودا - به معنای بیداری - در حدود شش صد سال پیش از میلاد مسیح در یکی از خاندان های اشرافی و طبقات بالای شمال شبه قاره هند متولد شد. او هم عصر دانشمندان یونانی همچون طالس و فیثاغورس و فیلسوف چینایی لائودزه بوده است . بودا در اواخر دهه سی از عمرش درحالی که در فضایی به دور از غم نان کلان شده و زندگی کرده بود از بنیاد دچار تحول می شود وبه مدت چند سال در جستجوی رهایی از رنج ،به تکاپو و خلوت گزینی روی می آورد.
چندین سال بعد که بودا راه بیداری را دریافته است برای آگاهی بخشی ، نقد وضعیت موجود در هند و رهایی مردم ، دوباره به بین مردم باز می گردد.

نخستین گفتار بودا با « رنج و رهایی» آغاز می شود. بودا معتقد است که دو چیز هر دو به بیراهه - رنج- می انجامد، یکی «کامرانی» و دیگری «خود آزاری» ، که خود سالهای پیش از بودا شدن این دو بیراهه را « راه» می پنداشته . اما پس از بودا شدن در می یابد که راه نه آن هست و نه این ، و به راهی میانه قدم می نهد راهی که به آن « راه هشتگانه جلیل» می گوید. بودا پس از پیمودن این راه هشتگانه به « چهار حقیقت » رسید. البته طی کردن این راه هشتگانه مقصود نیست بلکه مقصودش « نیروانّه» ( چیزی شبیه به مقام فنا در تصوف اسلامی ما،برای مشاهده تفاوت بین « فنا صوفیانه » با « فنا بودایی» اینجا و اینجا ره ببنید ) است .
چهار حقیقت اصیل بودا :
  • به رسمیت شناختن وجود رنج در زندگی
  • خواستگاه رنج ، تمایلات نفسانی یا هوس هست
  • رهایی از این رنج ها امکان پذیر هست
  • راهی برای رسیدن به جایگاه بی رنجی وجود دارد
و بودا راه رسیدن به « جایگاه بی رنجی » را « راه هشتگانه جلیل » می نامد که عبارت اند از :
یک - شناخت یا فهم درست
دو - نیت یا اندیشه درست
سه - گفتار درست
چهار- کردار درست
پنچ - معیشت درست
شش - کوشش درست
هفت - بینش درست( گونه ای از مراقبه بودایی)
هشت- تمرکز درست ( گونه ای از مراقبه بودایی)

اما این هشت راه باید به ترتیب زیر از طریق سه مرحله آموزش به وسیله رهرو پیموده شود :
اول ، که برترین عمل هست ، درستی در « گفتار» ، « رفتار» و « معیشت» می باشد.
دوم، که برترین مراقبه هست، کوشش در سیر در عوالم درون و نظاره و مراقبه ی دل هست.
سوم، که رهرو به برترین شناسایی می رسد که همانا نیت درست و شناخت صحیح هست.

بنابراین راه نجات و رستگاری از نظر بودا با « عمل » ( گفتار و رفتار و معیشت صحیح)آعاز می شود. با «سیر در درون» از طریق مراقبه ادامه می یابد و با «شناخت درست» که همانا نیت درست وشناسایی درست هست ، به اوج می رسد.

البته در عصر امروز آموزه های بودا از غرب تا شرق گسترده شده است ، از کشورهای صنعتی گرفته که برای فرار از مکرر شدن در زیر چرخ های صنعت به دامان مراقبه بودایی (یوگا و مدیتیشن) پناه می آورند و از آن یک استفاده طبی میکنند تا رهروانی در شرق که حتی گاهی گفته می شود تا حد خدا وی را پرستش می کنند.
نکته ای که برایم جالب آمد این بود که آیا همان طوری که فلسفه اسلامی از فلسفه یونان قدیم اثر پذیرفته است ، آیا تصوف اسلامی هم می تواند متاثر از آیین بودایی باشد، جواب هر چه که باشد با قطعیت نمی تواند کاملاً نه باشد. با توجه به اینکه حضرت مولانا خود زاده بلخ هست که قبل از اسلام یکی از مراکز بودایی بوده وجالب اینکه کسانی همچون منصور حلاج هم چند صباحی را در شبه قاره ی هند - خاستگاه بودایی- گذرانده و حتی تجربه چین- پرورشگاه بودایی و مانی- را داشته است.

در این نوشتار از اینها ( یک ، دو ، سه و چهار) سود جسته ام .


۴ نظر:

کاکه تیغون گفت...

سلام
گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک.
بهتر از این چه می شد گفت؟

شوکران گفت...

سلام عزیز

گفتارنیک ، کردار نیک و پندارنیک.آنچه که درونمایه اصلی آیین بودائی را می سازد.به تصورمن یک تفاوت فاحش می تواندبین آیین بودایی وسایرادیان بخصوص اسلام و مسیحیت وجود داشته باشد.به عنوان یک نمونه ، البته تصور می کنم، بودیسم تابحال کمترسیاسی بوده است.

شاد باشی

Unknown گفت...

سلام جوان!
خوبه و عالی ولی نمی دانم تازگیها چرا به این فکر ها اوفتاده ای؟
رنج؟ سیذارتا؟ 6 قرن قبل از میلاد مسیح؟
برو اقتصادی باش و عینی بنویس زیرا چیزی نیک تر از اینها نیست!
با مطلبی در مورد زادگاه بودا در خدمتم.

Asad گفت...

با عرض سلام خدمت استاد محترم
مطلب جالب بود!!!
کافی است برای این که یک جامعه سالم داشته باشیم نیم از فرموده های بودارادر زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کنیم.
موفق باشید!!!!