سه‌شنبه، اردیبهشت ۱

متاثر شدم

...
صنف هفت یا هشت بودم ، اوایل دهه هشتاد شمسی . در یکی از محله های مهاجر نشین ایران مردی به ما تاریخ درس می داد ، تاریخ افغانستان . از یک پای می لنگید و می گفتند که در جنگ با روسها زخمی شده بوده . ملایی بود بی ادعا، و تمام آنچه که از ما می خواست این بود که بعد از صنف یک نفر با موترسایکل او را تا خانه اش برساند . در این صنف تاریخ، نوجوانانی مثل من چند نفری بیش نبودند و اکثراً جوانان یا کارگران میان سالی بودند که هفته ای یک بار پای صحبت های این مرد جمع می شدند . غم انگیزترین بخش برای هم صنفی های من قسمتی از تاریخ بود که عبدالرحمن خان بیش از 62 درصد از هزاره ها را قتل عام کرده بود و آن زمان که من برای خود حساب کودکانه می کردم ، در زمان نسل کشی، پدرکلان من احتمالاً یک کودک بوده . یعنی همین نزدیکی ها .
حالا سالها از آن روزگار می گذرد . این معلم تاریخ ما ، حسین علی یزدانی معروف به حاج کاظم بود. بعد از آن وقت تا حال ندیدمش و نمی دانم که همان حاج کاظم باقی مانده است یا فرق نموده . گاهگاهی می شنیدم که در کابل است . تا اینکه چند روز پیش یکی از دوستان از ترکیه ایمیل فرستاده بود که حاج کاظم در کابل با چاقو مورد سوء قصد واقع شده است . اول جدی نگرفتم اما فردایش که پرسیدم گفتند درست است و من بسیار متاثر شدم، دلیلش هم ظاهراً نقدی بوده که ایشان بر احوال شخصیه نوشته بوده . اما کاش مخالفینش یا بهتر بگویم صاحبان اندیشه های متفاوت از چاقوی منطق استفاده می کردند.
...

۱ نظر:

نگار شیرین گفت...

سلام استاد گرامی.
بلی شما درست نوشتید حمله کردن اول در مکتب معرفت دوم خانه معلم عزیزو سوم
به حاجی کاظم یزدانی یک عمل غیرانسانی وغیر اسلامی می باشد.از بدو
بد ترین اش توبه این را باید بدانیم
تا زمان که شیخ آصف محسنی زنده است
دست ازکار های بدوشیطانی بر نمیدارد.

با عزت باشید