چهارشنبه، اردیبهشت ۹

مصرف، به عنوان یک ارزش

...

چندی قبل پیش از برگزاری اجلاس سران بیست کشور توسعه یافته و درحال توسعه ی جهان موسوم به گروه 20 ، در روزنامه واشنگتن پست نوشته ای را خواندم . این نوشته با نام تعادل سازی اقتصاد ، عنوان سرمقاله وقت این روزنامه بود و در جستجوی یافتن راهی برای رهایی از رکود فعلی اقتصاد که دامن جهان را گرفته است . در سال روان بانک جهانی برای بیشتر اعضای هشت کشور توسعه یافته رشد منفی را پیش بینی کرده است و میانگین رشد جهانی ره نیز صفر تخمین زده است .
بگذریم، در این سرمقاله نویسنده آمریکایی آن به فرهنگ مصرفی اقتصاد دوم جهان - جاپان- و اقتصاد سوم - آلمان- خرده گرفته است که مردمان این کشورها بیشتر پس انداز می کنند و کمتر مصرف می کنند و خاطر نشان ساخته بود که باید فرهنگ مصرف این جوامع کم کم تغییر کند.
تا به امروز این مسئله ذهن مرا آزار می دهد که چرا ما باید برای جبران بیکاری همدیگر مصرف خود را افزایش دهیم تا تقاضای بیشتری شکل بگیرد و برای رفع این تقاضا شغل ایجاد شود و در نهایت بیکاری از بین برود . آیا ما آمده ایم تا برای جبران بیکاری یکدیگر بیش از پیش مصرف کنیم یا راه دیگری هم برای ساختن جهانی با اقتصاد متعادل وجود دارد ؟

مثال ساده بگویم، فرض کنیم در یک جامعه دو نفره هستیم، نفر اول موتر تولید می کند و نفر دوم نان . نفر اول همیشه نان نفر دوم را خریداری می کند اما نفر دوم به قدر احساس نیاز خودش موتر را از نفر اول می خرد . حالا چون نفر اول بیکار شده است می گوید باید فرهنگ مصرف نفر دوم تغییر کند و او بیشتر از من موتر بخرد !

من هنوز این مسئله را هضم نکرده ام و با خودم فکر می کنم که چرا من - انسان امروزی - باید همیشه در حال مصرف کردن بیش از نیاز و خارج ازنیاز خودم باشم . چرا نباید با تولید کمتر و با مصرف کمتر، زندگی آرام تر و ساده تر را تجربه کنم . اگر وضعیت به این صورت پیش برود شاید ما هیچ گاهی برای زیستن و برای با هم بودن وقت کافی نداشته باشیم و تمسخر انسان ماشینی چارلی چاپلین واقعی تر از قبل شود.

نمی دانم شما با من موافق هستید یا نه ، اما من فکر می کنم که این «فرهنگ مصرف» لااقل با «اخلاق شرقی» ما زیاد سازگار نیست و این اندیشه ی سرمایه داری از بعضی جهات باید در اصول خودش تجدید نظر کند.
...

۴ نظر:

شوکران گفت...

سلام
این زیاد حرف تازه نیست که اقتصاددان آمریکایی درمورد نقش کاهش مصرف به عنوان یک عامل بحران اقتصادی ازیک طرف و تعدیل بعضی اصول نظام سرمایه داری از طرف دیگر ،مطرح کرده است.این ها خیلی وقت بواسطه کسانی دیگرمطرح شده بودندودهه هااست که اقتصاددان برای این کار مغزسرمی خورند.............

شاد باشی

Shaharzad گفت...

فریار گرامی
نخستین هفته هایی که به امریکا آمده بودم از جنون مصرف اطرافیانم تعجب می کردم بعد دیدم که رسانه ها و اقتصاد دانان و... همه انسان را به مصرف تشویش می کنند و مصرف به گفته شما یک ارزش اجتماعی است... حالا کمتر تعجب می کنم.. اما این تکیه بر مصرف روشی بسیار مشکل ساز است و در واقع، پیامش این است که انسانی که نمیتواند مصرف کند و از لحاظ اقتصادی فرودست است، مستحق زنده گی آبرومندانه نیست... این طرز تفکر خطرناک و بی رحمانه است..

کاکه تیغون گفت...

سلام
در این نیم شب می خواستیم چیزی در مورد مصرف بفرماییم ولی مثل این است که مغز ما کمی بیشتر از روز مصرف شده و چندان در تولید موفقانه عمل نمی کند.

M گفت...

در مورد مصرف فقط از یک چیز مطمئن هستم،آدمهای عاشق بیشتر خلق میکنند و آدمهای غیر عاشق بیشتر مصرف میکنند.خلقت صفت عاشق است و مصرف صفت بی مصرفها.